شنبه 15 ارديبهشت 1403 - Sat 04 May 2024
  • موفقیت اعضای شورای همکاری خلیج‌فارس به همکاری با ایران در حوزه امنیت منطقه‌ای بستگی دارد

  • بانک‌ها هیچ دلیل و علاقه‌ای برای پرداخت وام به مردم ندارند!

  • باتلاق شمال در انتظار صهیونیست‌ها

  • عادی‌سازی بی‌حجابی شبیخون فرهنگی

  • معلمی که در اسارتگاه بعثی‌ها هم تدریس می‌کرد

  • واکنش نکونام به برکناری خطیر: استقلال به ساحل آرامش رسید

  • آخرین وضعیت تغییرات کتاب‌های درسی

  • صندوق‌های طلا زیر ذره‌بین

  • شاکی شدن حامیان بابک زنجانی با پس گرفته شدن پول بیت المال

  • نحوه رفتار آمریکا در مسئله غزه اثبات حقانیت موضع ایران در بی اعتمادی به آمریکا است/ جوانان باید منطق شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل را بدانند/ دیدار تیم ملی والیبال دانش‌آموزی ایران با رهبر انقلاب+فیلم

  • حزب‌الله با رگبار موشکی حمله ارتش اسرائیل را تلافی کرد

  • جنایات کومله به‌روایت تنها معلم بازمانده «برده‌سور»

  • فرمانده نیروی هوافضای سپاه: عملیات «وعده صادق» نکات پنهان زیادی دارد/آمریکایی‌ها گفته بودند دخالت نمی‌کنیم اما کردند+ فیلم

  • مانور عجیب روی کاهش نقدینگی

  • استایل گران قیمت بهاره رهنما

  • فرمانده‌ای که پسرخاله صدام را اسیر کرده بود

  • از ادعای شکنجه تا پیام‌های لحظه آخر به مادرش+ عکس و فیلم

  • زندگینامه شهید مرتضی مطهری، معلمی بزرگ و برگزیده

  • تجارت خاموش گلرنگ با «افعی تهران» در شبکه‌های فارسی زبان خارج از کشور +عکس

  • تصمیم‌گیری سلیقه‌ای عربستان در افزایش سهمیه حج+ عکس

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 299115
    تاریخ انتشار: 11/خرداد/1401 - 11:13

    سوپرانقلابی‌های دهه 60 چگونه تغییر کردند؟/ تفاوت دیدگاه‌های خاتمی از دهه 60 تا دوران اصلاحات

    با بررسی سوابق محمد خاتمی در دهه 60 و حمله او به نفوذی‌ها و مزدوران آمریکایی در داخل کشور، کاملا مشخص می‌شود سوپرانقلابی‌های دهه 60 چگونه تغییر کرده‌اند.

    سوپرانقلابی‌های دهه 60 چگونه تغییر کردند؟/ تفاوت دیدگاه‌های خاتمی از دهه 60 تا دوران اصلاحات

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از فارس؛به این عبارت‌ها دقت کنید: "آفرینندگان وحشتناک‌ترین جنایت‌ها در سراسر زمین و تحمیل‌کنندگان فقر و جهل و جنگ و بیماری بر اکثریت جهانیان و حمایت‌کنندگان از فاسدترین دیکتاتوران شکنجه‌گر، امروز بر فقدان آزادی در ایران اشک تمساح می‌ریزند و آدمکشان حرفه‌ای، از اعدام مزدوران آدمکش خود در ایران برمی‌آشوبند. آزادی مطلوب آمریکا و دیگر توسعه‌طلبان، آزادی انسان‌ها نیست که چنین آزادی در کشورهای خودشان نیز وجود ندارد بلکه آزادی موردنظرشان، چیزی جز آزاد گذاشتن دست دشمنان خلق، در تاراج و تباهی مملکت نیست. آنان رنج می‌برند که چرا فساد و عشرت‌گری که هم محصول فرهنگ مصرفی تحمیلی و هم گسترش دهنده آن است، آزاد نیست".

    واژه‌گزینی و توالی جملات، شاید در نگاه نخست چنین تصوری را ایجاد کند که این عبارت‌ها، بریده‌ای از یادداشت آقای حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان است یا یکی از نویسندگان اصولگرایی که در نشریهٔ دیگری آن را به رشته تحریر درآورده است.

    خواندن بخش دیگری از این یادداشت که با نقد نگاه غرب به‌ویژه دولت آمریکا به موضوع آزادی صراحتاً اعلام می‌کند که "دست مقامات کاخ سفید به هر جنایتی آلوده است و آمریکا اساساً دغدغه آزادی در ایران را ندارد"، خواننده را به این اطمینان می‌رساند که در تقسیم‌بندی جریان‌های داخل کشور، این بیان و ادبیات، یکی از چهره‌های اصولگرایان است:

    "ما، دیروز و امروز، درگیر مبارزه‌ای بی‌امان با کانون قدرت استعماری غرب، آمریکای جهان خوار بوده و هستیم و همه شیوه‌ها و شگردهای شیطانی او را در رویارویی با اراده انسان آزاد و رهایی‌طلب آزموده‌ایم... از حمله نظامی مستقیم تا جنگ تمام عیاری که به‌واسطه مزدور تا بن‌دندان مسلحش –رژیم تجاوزگر عراق- بر ما تحمیل کرده است. از توطئه تجزیه‌طلبی تا رواج دادن خشن‌ترین شکل تروریسم کور علیه تمامی انقلابیون یعنی اکثریت قریب باتفاق مردم. از توقیف اموال و دارائی‌های ایران در بانک‌ها و شرکت‌های وابسته تا محاصره کامل اقتصادی، به دستیاری همه هم‌پیمانان و حکومت‌های زیر فرمان؛ و بالاخره از پراکندن انواع شایعه‌های مخرب، به منظور تضعیف جمهوری اسلامی و ایجاد یاس و تفرقه در میان ملت، از طریق مطبوعات قلم به مزد یا عوامل دیگری که در جامعه دارند تا بسیج و سائل ارتباط‌جمعی تحت فرمان در غرب و در کشورهای وابسته، در منطقه و جهان سوم".

    درحالی‌که این مطالب، گزیده‌ای از سلسله یادداشت‌های سید محمد خاتمی در روزنامه کیهان (شماره دوم، سوم و چهارم آذرماه ۱۳۶۰) است. خاتمی تصریح می‌کند که "لانه جاسوسی شیطان بزرگ در ایران، تحت نام "سفارت‌خانه" کارگزار سیاست‌های توسعه‌طلبانه امپریالیسم در منطقه و مرکز فرمانروایی بر ایران اشغال شده بود".

     

    محمد خاتمی در بخش دیگری از یادداشت خود با عنوان "توسعه‌طلبان و شگردهای توطئه" با انتقاد از عملکرد جریان‌های لیبرال داخل کشور، آن‌ها را آشکارا عناصر "نفوذی" معرفی کرده و می‌نویسد:

    از یاد نبرده‌ایم که پاره‌ای از رهبران جبهه ملی به‌عنوان مطمئن‌ترین مجرای نفوذی غرب به ایران، بعد از شاه از سوی رهبران پرآوازه سوسیالیست غرب به مجامع و محافل بین‌المللی سوسیالیست‌ها دعوت می‌شدند و رسانه‌های گروهی غرب آنان را به‌عنوان چهره‌های مردمی و سیاستمداران برجسته که بر ضد شاه مبارزه می‌کنند، معرفی می‌کردند...به نظر من یکی از خطرات اصلی که از ناحیه آقای بنی‌صدر، جمهوری اسلامی را تهدید می‌کرد همین تز و همین نحوه نگرش بود و مخفی نماند که طیفی از سینه‌چاکان سوسیالیست‌های غربی، گرداگرد بنی‌صدر را گرفته بودند.

    نکته قابل تأمل این است که خاتمی در این یادداشت‌ها، به "ستیز ذاتی جریانات رسمی و حاکم بر غرب با انقلاب اسلامی" پرداخته و از اقدامات مزورانه و فریبکارانه غرب چنین سخن می‌گوید: «اگر جناح‌های محافظه‌کار در غرب، با خشونت و تندی و زور می‌کوشند تا محرومان را بترسانند و به سکوت در برابر تجاوز وادارند، گهگاه نیز نظام حاکم بر غرب ناچار است که با نان شیرینی و زبان نرم و فریب آلود، دل‌های مردم در بند را به دست آورد و در سریال کمیک-تراژیک سیاست غرب، سوسیالیست‌ها نقش تعارف کننده نان شیرینی را دارند. ماهیت جریاناتی که در غرب به حاکمیت می‌رسند یا نقش اپوزیسیون رسمی و نیرومند را بازی می‌کنند، یکسان است».

    خاتمی انگیزه خود را از نوشتن این سلسله یادداشت‌ها، واکنش به بیانیه‌ای عنوان می‌کند که از سوی برخی نمایندگان سوسیال‌دموکرات در پارلمان آلمان غربی به حمایت از جانیان و ورشکستگان سیاسی فراری منتشرشده است.

    اما در کمتر از دو دههٔ بعد، هنگامی که او در کسوت رئیس دولت دوران اصلاحات، پا در عرصه قدرت نهاد، گویی تمامی انگاره‌های ذهنی قبلی او به‌یک‌باره دچار تغییر و دگرگونی شد؛ خاتمی به همراه مشاورانش تصمیم گرفتند تا از سخن گفتن در مورد "آفرینندگان وحشتناک‌ترین جنایت‌ها"، "تحمیل‌کنندگان فقر و جهل و جنگ" و "آدمکشان حرفه‌ای" پرهیز کنند و فضای مطبوعاتی کشور را در اختیار افرادی قرار دهد که خود او روزگاری آنان را "قلم به مزد" و مسبب "ایجاد یاس و تفرقه در میان ملت می‌نامید.

     

    رئیس دولت اصلاحات، حتی مسئله "ستیز ذاتی جریانات رسمی و حاکم بر غرب با انقلاب اسلامی" را به وادی فراموشی سپرد.

    بخشی از یادداشت محمد خاتمی در روزنامه کیهان ۳ آذر ۱۳۶۰

    مقصد اولین سفر اروپایی آقای خاتمی در دوران ریاست‌جمهوری‌اش، کشور ایتالیا بود که او در توجیه این انتخاب عنوان کرد که رم مهد "جمهوریت و رنسانس" بوده است. خاتمی با فاصله گرفتن از گفتمان و دهه ۶۰ خود و برای نزدیک شدن به ادبیات غرب از نیاز برای "بین‌المللی کردن دموکراسی" سخن گفت.

     

    رئیس دولت دوران اصلاحات، حتی پا را از این فراتر گذاشت و برخلاف مواضع قبلی خود، برای گفتگوی مستقیم و مذاکره بدون واسطه با دولت آمریکا اعلام آمادگی کرد.

     

    عباس عبدی از چهره های تندروی جریان اصلاحات در مصاحبه‌ای با روزنامه زنجیره نشاط در تاریخ 22 اسفند ۱۳۷۷ به صراحت اظهار می‌کند که دیدگاه جناح چپ نسبت به مبارزه با غرب تغییر کرده است. او در توجیه این تغییر هویتی جناح موسوم به چپ می‌گوید: «در گذشته نفرت شدیدی علیه آمریکا وجود داشت و هر مسئله‌ای را تقصیر آمریکا می‌گذاشتند و درست هم بود، اما اکنون که ۲۰ سال از انقلاب می‌گذرد، شما دیگر نفوذ غرب در کشور را نمی‌بینید!»

     

    فارغ از اینکه ادعای آقای عبدی در مورد قطع نفوذ غرب در کشور (آن هم در دوران اصلاحات) تا چه میزان به واقعیت نزدیک بوده است؛ باز همچنان سوا لاتی مطرح است که لازم آقای محمد خاتمی و جریان همراه او به آن‌ها پاسخ دهند:

    اینکه جریان اصلاحات با اخذ چه ما به ازایی "آفرینندگان وحشتناک‌ترین جنایت‌ها در سراسر زمین و تحمیل‌کنندگان فقر و جهل و جنگ و بیماری بر اکثریت جهانیان و حمایت‌کنندگان از فاسدترین دیکتاتوران شکنجه‌گر" بخشیده است؟ آیا همچنان آقای خاتمی و دوستانش همچنان بر این باور هستند که "آزادی مطلوب آمریکا چیزی جز آزاد گذاشتن دست دشمنان خلق، در تاراج و تباهی مملکت نیست"؟

    آیا سید محمد خاتمی هنوز هم "پاره‌ای از رهبران جبهه ملی به‌عنوان مطمئن‌ترین مجرای نفوذی غرب به ایران" می‌داند؟ خاتمی چگونه می‌تواند شیوه مماشات و غش کردن جریان اصلاحات در آغوش غرب را (که اوج آن در مذاکرات برجامی دیده شد) با انگاره مهم دهه 60 خود یعنی "ستیز ذاتی جریانات رسمی و حاکم بر غرب با انقلاب اسلامی" جمع کند؟

    نظرات بینندگان
    نظرات شما